اجتماعات مکرر و هزاران نفره چهار روز گذشته در مقابل زندان اوين جايگاه مهمى در پيشروى مبارزه آزاديخواهانه مردم عليه حکومت مرتجع اسلامى دارد. خانواده هاى زندانيان سياسى بهمراه طيف وسيعى از مردم آزاديخواه در اين چند روز ساعتها با روحيه بالا در مقابل زندان اوين جمع شدند و هر شب توانستند تعدادى از زندانيان را با خود به خانه ببرند. يک سوال اينست که آيا جمهورى اسلامى در آستانه ٢٢ بهمن آگاهانه در مقابل تجمعات "نرمش" نشان ميدهد و تعدادى از کسانى را که بيخود دستگير و زندانى کرده است آزاد ميکند؟ تاثير اين موضوع در هر حال روى روند اوضاع و سير مبارزه انقلابى عليه جمهورى اسلامى چيست؟
واقعيت اينست که اين اجتماعات پاسخ روشنى به سياست اعدام و غير موثر بودن سياستهاى حکومتى است و جمهورى اسلامى را در وحشت هجوم مردم به زندانها و ارگانهاى قدرت خود قرار داده است. قرار بود با سياست اعدام و گردن زدن "محاربين و ضد انقلاب" دسته جمعى سياست اعتدال پيش گيرند. سران جناح مغضوب هرچه به سر خامنه اى و اعتقاد به ولايت فقيه و قانون قسم خوردند و هرچه بر تبرى جوئى از "ضد انقلاب" و "افراطيون" تاکيد کردند٬ در پائين نتيجه اش عکس بود. واکنش به اعدام دو زندانى سياسى محمد رضا علی زمانی و آرش رحمانی بسيار وسيعتر از آن بود که بتوان ارابه اعدام را آنطور که جنتى ها و خامنه ايها ميخواهند راه انداخت. نفس اينکه بعد از دو هفته مبلغان سياست اعتدال مانند فنر جمع شده مجددا سر جاى اولشان برميگردند نشان ميدهد که زمان براى اين نوع سياستها گذشته است. و هر بار که اينان نميتوانند به سازش و بند و بستى برسند٬ شکاف و جدال درونشان عميق تر و خرد کننده تر ميشود. حکومت اسلامى در موقعيتى نيست که هم برديف اعدام کند و هم از مردم براى سالروز "انقلاب اسلامى" دعوت کند. لفاظى ها و جنگ روانى بالائى ها را بايد قلم گرفت. وضعيت واقعى حکومت و تناقضات خرد کننده اش امکان عينى چنين مانورهائى را کور کرده است.
و نکته مهمتر اينست که سياست واقعى براى درهم شکستن اختناق و تعرض حکومت٬ تعرض متقابل از پائين است. شکاف در بالا و جنگ درونى شان محصول اعتراض و نخواستن وضع موجود در پائين است. به اين اعتبار هر تهاجم و سياست سرکوبگرانه حکومت تنها با سياست راديکال و تهاجم در پائين قابل عقب راندن و به شکست کشاندن است. حکومت فرمان قتل و برپائى چوبه هاى دار و اعدامهاى سريع و "قاطع" ميدهد و هدفش منکوب کردن مردم و خانه فرستادنشان و بازسازى هيبت فرو ريخته دستگاه سرکوبش است. مردم متقابلا در مقابل يکى از مرکز ثقل قدرت و مخوف اين حکومت يعنى زندان اوين وسيعا اجتماع ميکنند و بدون ابهام خواستار پايان دادن به محاکمات نمايشى و صدور احکام اعدام٬ توقف اجراى احکام صادر شده٬ و آزادى فورى و بيقيد و شرط کليه زندانيان سياسى ميشوند. خواست فورى آزادى کليه زندانيان سياسى و نفى اعدام سياستى هوشيارانه و انقلابى و بموقع است و تداوم و گسترش آن ضامن شکست قطعى سياست قمه چرخانى حکومت است.
الگوى تهران بايد بسرعت در سراسر ايران اتخاذ شود. همه جا بايد دسته جمعى مقابل زندانها رفت و آزادى فورى و بيقيد و شرط کليه زندانيان سياسى و متوقف کردن احکام صادره را فرياد زد. هدف سياست اعدام و بگير و ببند ارعاب جامعه است و پاسخ سرراست و روشن آن نفى مجازات اعدام و بيرون کشيدن زندانيان سياسى از چنگال اين حکومت آدمکش است. اين سياست وحدت و همبستگى مردم آزاديخواه در ابعاد وسيع را تامين ميکند و برخلاف سياستى که زندانيان را با مارک قومى و ملى و مذهبى قصابى ميکند و بين زندانيان سياسى و خانواده هايشان تفرقه مى اندازد٬ سياستى عميقا پيشرو و آزاديخواهانه است.
جمهورى اسلامى در آستانه ٢٢ بهمن روى لبه تيغ راه ميرود. هر حماقتى باعث ميشود که اوضاع تماما از دستش در رود. هم مايلند بشدت بکوبند و هم از مردمى که کوتاه نمى آيند عميقا وحشت زده اند. هيچ بعيد نيست خامنه اى به مناسبت ٢٢ بهمن "عفو ملوکانه" براى تعدادى از زندانيان صادر کند تا شايد از آن بعنوان پلى براى پشت سر گذاشتن ٢٢ بهمن استفاده کند. اما جامعه در هر تحرک حکومت٬ چه در چهره ميرغضب هاى اسلام و چه در چهره "رافت اسلامى" اش٬ قدرت خود را جستجو ميکند. در پس عقب نشينى حکومتيها بايد قدرت پائين را ديد و همين قدرت را وسيله اتحاد و پيشروى براى تحقق آزادى و برابرى و رفاه کرد.
وقت آنست شعار و مطالبه آزادانديشانه و انقلابى نه به اعدام و نه به زندانى سياسى و خواست فورى و بيقيد و شرط آزادى کليه زندانيان سياسى در سراسر ايران به محور سياست و تاکتيک مبارزه انقلابى تبديل شود. اجتماعات مردم در تهران در مقابل زندان اوين الگوى روشن و مشروع و ممکنى است که ميتواند و بايد در سراسر ايران اتخاذ شود. *